پورياپوريا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

دلبندم پوريا

پوريا و بع بعي

  از بس اسباب بازي هاي بيچاره توي خونه ما عمر كوتاهي دارند تصميم گرفتيم از اسباب بازي هاي پارچه اي استفاده كنيم تا  پسرمون استعدادهاش شكفته بشه اما ببينيد ماجراي پوريا و اين بع بعي بيچاره رو خوب اول كه بع بعي رو داديم دستش يه چكي كرد  بعد شروع كرد به بازي كردن باهاش     ولي ناسازگاري اين دوتا بعد 5 دقيقه شروع شد مثل اينكه از همديگه خوششون  نيومد ((برو پايين مگه نمي بيني جا براي منم نيست به زور خودتو جا كردي ...اي بابا د برو ديگه وگرنه خودم پيادت مي كنم ))   وبعد هم  آقا پوريا با اخم و تخم...
12 شهريور 1390

شيطنتها و خرابكاري هاي پسرم

تازگي ها پوريا حسابي شيطون و خرابكار شده ..هرچي اسباب بازي داره اگه بتونه و توانش رو داشته باشه ميشكنه ....خلاصه اينقدر اين اسباب بازي هاي بيچاره رو ميزنه به روروئكش كه بشكنه و بعد جنازه شو ول مي كنه به امان خدا كه بيچاره مامان بياد و جمعش كنه  حالا وسايل خونه رو كه نگو ...يكسره دستش توي كشوي كمد وسايل مامانه و هرچي براش جالبه و بدرد بخوره درمياره و اين ور و اونور پرت مي كنه و ماماني هم كاري نداره جز   خيلي وقتها با هم به تفاهم مي رسيم كه ديگه دست به وسال همديگه نزنيم   ولي دوباره روز از نو روزي ازنو   و آقا پوريا هم كركر  به حال من بيچاره مي خنده    اينم چند نمونه عك...
12 شهريور 1390

عيدتون مبارك

سلام سلام به همه   من يه مدتي كار داشتم و دير اومدم   اول از همه من و پسرم عيد فطر رو به همه تبريك مي گيم ....اين چند روز كه تعطيل بوديم نتونستيم بريم مسافرت و كلا توي خونه سكنا گزيديم ...ولي به پوريا خيلي خوش گذشت مي پرسين چرا ؟؟؟ خوب چون يكسره بامامانيش بود و كلي شيطنت كرد ...من چون تمام وقتم رو اين مدت براي پسرم گذاشته بودم خوشحال بودم كلي غذا هاي جورواجور براش درستيدم و پوريا هم با كلي ولع مي خورد كه من كيف مي كردم ...يكي از اين غذاها كه پوريا خيلي دوست داشت مثل فرني - شله زرد - حريره و برنج كيسه اي : يه قاشق برنج رو شستم و ريختم داخل يك كيسه كوچولو كه خودم درستيدم و انداختم توي خورشتها كه در حال پخت بود تا بپزه...
12 شهريور 1390

پسرم 7 ماهه شد

پسر گل من 7 ماهش تموم شد و حالا 3 روزه كه رفته توي 8 ماه  الهي قربونش برم كلي شيطون شده ...دست دست مي كنه و ميگه دد ..با اون 2 نا دندون خوشكلش هرچي كه دستش بياد گاز مي گيره  هيچي تو خونه از دست پوريا در امان نيست از پرده و فرش بگير تا مهر نماز و كاغذ و اينجور چيزا  حالا چند تا از شيطنت هاي اين گل پسر رو مي گم كه توناييش رو در به هم ريختن خونه بدونين  من هرچي مي كشم از دست اين روروئك آقا پورياست ..شده دست راست آقا در شيطنتهاش  سوارش كه ميشه 1- پرده خونه رو با دست مي گيره و تا وسط حال مياره بعد خسته كه شد ولش مي كنه  2- با روروئك فضولش از وسط سفره اي كه مامان بيچاره با هزار زحمت درست كرده رد ميشه ...
18 مرداد 1390

پسرم دندون درآورده

سلام سلام صدتا سلام ميدونين چه خبره تولد اولين دندون پسرمه  دقيقا در روز  90/04/28   بابايي در حين آب دادن به پسر كوچولو متوجه چيزي مي شه و ماماني رو صدا ميزنه .. واي خدا يه مرواريد خوشكل از لثه هاي پايين پسرم بيرون اومده بود   مي دوني مامان به بابايي مي گم ديشب دو تا فرشته كوچولو   اومدن يه مرواريد خوشكل گذاشتن تو دهان پسرم و رفتن .هههههههه   مبارك باشه گل پسر مامان ..الهي قربونت برم از روزي كه دندون درآوردي دوست داري هرچي دمه دستته بذاري تو دهنت  تولد دندون كوچولوت مبارك مبارك مبارك مبارك مبارك  ...
3 مرداد 1390

پوريا 6 ماهه شد

الهي قربونش برم ..پسر گل ماماني 18 تير 6 ماهگيش تموم شد و رفت توي 7 ماه .... حالا ديگه قشنگ مي تونه خودش رو بگيره و بشينه بدون هميچ تكيه گاهي  گل پسر مامان تازگي ها حرف هم ميزنه ...چي ميگه ؟؟؟  ميگه م م ..... ب ب .... الهي بميرم وقتي كسي رو ميبيني شروع مي كنه به داد زدن انگاري مي خواد باهاشون بحرفه  دو دورودودودو  پوريا  دو دورودودودو  پوريا   ...
2 مرداد 1390

ادامه دارد

تازگي ها باب شده توي امامزاده انگشت مي خورن اينم يه نمونه اش  پسرم با روروئك رفته بود مسافرت اينجا هم پاركه  ...
14 تير 1390