پورياپوريا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

دلبندم پوريا

پوريا و بع بعي

1390/6/12 12:47
نویسنده : مامان طيبه
1,755 بازدید
اشتراک گذاری

 



از بس اسباب بازي هاي بيچاره توي خونه ما عمر كوتاهي دارند تصميم گرفتيم از اسباب بازي هاي پارچه اي استفاده كنيم تا  پسرمون استعدادهاش شكفته بشه اما ببينيد ماجراي پوريا و اين بع بعي بيچاره رو

خوب اول كه بع بعي رو داديم دستش يه چكي كرد 

بعد شروع كرد به بازي كردن باهاش

 

 

ولي ناسازگاري اين دوتا بعد 5 دقيقه شروع شد مثل اينكه از همديگه خوششون نيومد

((برو پايين مگه نمي بيني جا براي منم نيست به زور خودتو جا كردي ...اي بابا د برو ديگه وگرنه خودم پيادت مي كنم ))

 

وبعد هم  آقا پوريا با اخم و تخم دم اين بع بعي مارو مي گيره و پرت  مي كنه پايين

 ((گفتم برو پايين گوش نكردي ..حالا بگير ))

 

بله اين بود ماجراي پوريا و بع بعي منتظر داستانها و ماجراهاي بعدي اين دو دوست صميمي باشيد 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

فاطمه مامان صبا
13 شهریور 90 2:58
طیبه جون خیلی ناز شده هااااااا موهاشم که ماشالا بلند شده حسابی خوردنی شده با این عکسای قشنگی که گذاشتی غیبتت موجه شد عیدتم مبارک و طاعاتت قبول عزیزم



ممنون فاطمه جان من هركاري مي كنم نميتونم برات توي قسمت نظرات چيزي بنويسم ...راستي زيارتت قبول گل دختر نازت رو هم ببوس
مامان ماني
15 شهریور 90 10:40
اي جااااااااااان قربون اين پسملي شيطون بلا بشم من ماماني حالا كجاشو ديدي تازه خرابكاريام شروع شده گفته باشم كه بعد دعوام نكني هرچي گلدون و سايل زينتي هست جمع كن كه بعدش گريه نكني
مامان نفس
15 شهریور 90 13:34
ای جاااااااااااااان هزار ماشاله چه گلی این اقا پسر خوشگل.....دامادم میشی گل پسر؟خیلی ببوسش و براش اسپند دود کن...هزارماشاله هزار ماشاله چشم نخوری انشالهههههههههههههههه


ممنون كه سر زدي بازم بيا عسيسم منم سر مي زنم ...نفس رو ببوس

مامان سامیار و مهیار
15 شهریور 90 18:37
سلام
پوریای گلمون چقدر بزرگ شده. خوب مامانش چرا بع بعی کوچولوتر برش نمی گری تا توی روروئکش جا بشه. خوب به جاب بع بعی یک دون خرس کوچولو براش بگیر تا تلافیش در بیاد.
غصه فرمون روروئکش هم نخور خیلی ازش خوشش نیومده حتما خودش میخواد چیز دیگه ایی جاش بگذاره


عصمت جون نميدونم ...حتما يه فرمون درست حسابي جاش مي خواد بذاره

مامان کاوه
16 شهریور 90 22:25
جان برای این دسته گل................. قلبون بغضهاش برم.....ببوس روی ماهشو
بهار(مامانی شهراد)
18 شهریور 90 13:22
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~
~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*


چشم حتما ...با پا كه چه عرض كنم با سر ميايم ديدنتون
آرینا
19 شهریور 90 11:39
الهیییییییییی قربون این پوریای شیطون. خوشگلم، رحم کن به این اسباب بازیهات. ایشالله همیشه سالم و خوش باشی و مامان و بابایی هم برات از این اسباب بازیهای قشنگ بخرند.