بازم غیبت وای داره غیبتهام طولانی میشه
سلام سلام
بعد از کلی مدت من حالا تو نستم وقت کنم که یه کم بنویسم
ممنون از دوستهای گلم که به ما در غیبتمون سر زدن راستش اینمدت هم وقت نداشتم و هم شیطنت های پوریا زیاد شده بود که دیر اومدم و هم این مدت که حسابی درگیر خونه تکونی بودم
خوب بریم سراغ اصل مطلب یعنی آقای پوریای شیطون
اول یه کم برگردیم به عقب یعنی درست یک ماه مونده به دوسالگی پوریا من تونستم ایشون رو از شیر بگیرم و خلاصه آقاپوریا یه خورده مستقل شده ولی متاسفانه هنوز نتونستم از پوشک بگیرمش که ان شاله شاید بتونم تو عید این کار و بکنم که اونم بعید می دونم
بعد از اونم که دوسالگی پوریا بود که چون توی ایام محرم بود درستندونستم که جشن براش بگیرم و به یه جشن کوچول موچول با بابایی اکتفا کردم بماند سال دیگه انشاله که تلافی امسال هم دربیاد .
این مدت پوریا رشد خوبی داشته توی 2 سالگی 12 کیلو بود که از نظر دکتر خوب بودو از نظرزبون هم بگم که به مامانش رفته و خیلی پرحرفه خوبیش این بود که زود به حرف اومد و کار به تخم کفتر و این جور چیزها نکشید
الانم که دارم می نویسم خدارو شکر خوابه که مزاحم کارم بشه و گرنه تاحالا 10 بار من از رو ی صندلی بلند می کرد .
این مدت که مهد بوده خیلی تاثی خوبی داشته و اونم اینکه آموزشهای خوبی گرفته که من اینهارو از مربی مهربونش مرضیه خانم می دونم مثلا
1- یاد گرفتن خیلی خوب 12 امام که من رو خیلی خوشحال کرد و برای هرکی بخوام می خونه
2- شعرهایی خیلی خوب مثل یه توپ دارم قل قلیه و زنبور طلایی و ...شمرن 1 تا 10 فارسی و 1تا5 انگلیسی
3- خوندن سوره قل هوالله و انا اعطینا(که این رو یه کم باید کمکش کنم ) و صلوات امام زمان و صلوات فرستان
4- وضو گرفتن رو که با شعر می خونه و اجرا می کنه
5- نماز (فقط خم و راست شدنش رو که البته از خودم توی خونه یاد گرفته و با من می خونه )
البته گفتم که از زبون کم نمیاره از بس یه ریز سوال می کنه و با من یا باباش حرف می زنه
حالا هم بریم سراغ چند تا عکس از ایشون که البته زیاد نیست چون خداییش وقت همین رو هم نداشتم
این هم بنایی که با آجرهاش پوریا بدون کمک ساخته
پوریا موقع غذا پختن من همیشه اینجا می شینه و نگاه می کنه ببینه من چیکار می کنم
اینم وقتی باباش سرکار بود رفته توی پاگرد نشسته تا باباش بیاد که مونجا خوابش برده ( ای جانم )
اینم یه ژست از آقا پوریا