يك روز با پوريا
سلام سلام ...اين يكي دو روزي كه تعطيل بود و ما با آقا پوريا خونه بوديم ..ماماني (يعني بنده ) تصميم گرفتم كه سر گل پسر رو اصلاح كنيم .. با كلي گزيه و زاري پوريا سرش شد اين كه مي بينيد
كه البته قبل اينكه كوتاه باشه اين بوده
البته موهاش بلند شده بود و گوشاشو اذيت مي كرد وگرنه ما كه دور از جون مرض نداريم
حال بقيه عكسها كه توي دو روز پيش گرفتم
فضولي در كشوهاي كابينت
نارنگي خورون
الهي جليقه تنوشو مي بينين ماماني بافته اينجا هم داره از غذا سر مي زنه هههه
مي خواد شيشه تميز كنه و كمك ماماني بكنه
ولي هنوز باهاش درگيره
اينجا هم كه ديگه معلوم در حال كنجكاوي
و بازي ...يه توپ دارم قلقليه سرخ و سفيد و آبيه هههههه
نمايي ديگر ازتوپ بازي
كاميون بازي البته الان در حال تعميره
ببينيد چه بلايي سر فيل آورده ..فيله شده خوك
اينجا هم در حال جراحي فيل
فكر ميكنيد اون بالا چه خبره كه پوريا اينقدر ذوق كرده و مي خواد بره بالا؟؟
بله بابايي بالاي پله نشسته و داره باهاش بازي مي كنه كه از نشان دادن صحنه بالا معذوريم
و آخر شب كه پوريا مي خواست بخوابه اون كلاه رو سرش كردم كه گوشاش سرما نخوره كه همين طور كه مي بينيد فعلا قصد خواب نداره و رفته سراغ سبد اسباب بازي