پورياپوريا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

دلبندم پوريا

پسرك تميز

ديروز پسرم گلم با بابايي رفته حموم ..حالا ديگه مردونه ميره حموم . ....الهي قربونت برم اينم عكس پسرم بعد از حموم  الهي مامان قربون اون خنده هات بره    ...
8 تير 1390

شيطون بلا

ديروز با بابايي رفتيم برات سرلاك خريدم ..همش با خودم فكر  مي كردم كه دوست داري يا نه ؟؟ ..بالاخره ديشب برات سرلاك با شير درست كردم البته يه كم .........اولش از دهنت مي ريختي بيرون ولي كم كم خوشت اومد و همه رو تا ته خوردي   كلا با دستما و اين جور چيزا مشكل دار ي و مي ندازيش دور ...الهي قربونت برم با اون دور دهنت مامان          اينم يه نمونه ديگه از عكس سرلاك خوردن پسرم      ...
5 تير 1390

بدون عنوان

واي مامان چه خوشمزست ..هووووووووووووم                     واي چقدرم سفته ..جون ميده براي لثه خاروندن  ...
31 خرداد 1390

بدون عنوان

مامان جون ..تازگي ها خيلي شيطون شدي ...ديشب من و تو تنها بوديم ..من داشتم كيك درست مي كردم و تو رو هم گذاشته بودم تو روروئكت ...واي اينقدر با روروئكت از  روي آردهاي الكك شده رفتي كه نگو ...حالا خوب بود روش رو پلاستك كشيده بودم ........تا حواسم مي رفت رو كيك پختن يه سرصدايي ميومد ..واي ايندفعه رفني سراغ شيشه فر و محكم با اسباب بازيت ميزدي بهش ..خلاصه اينقدر شيطنت كردي كه بغلت كردم و با هم كيك درست كرديم ..آخري هم مسابقه جيغ زده با هم گذاشتيم تو جيغ مي زدي منم جيغ مي زدم ..ولي ماماني خودمونيم تو صدات از من بلندتر بود من كه آخري كم آوردم ...اينقدر حواسمون به جيغ زدن بود كه بابايي از بيرون اومد و گفت چه خبره ....خونه رو گذاشتين رو سرتون ......
31 خرداد 1390

روش خش گرفتن سي دي به دست پسر گلم

روش خش گيري سي دي ابتدا به اين شكل دراز مي كشيد و بعد به اين شكل به شكم خوابيده و سي دي را جستجو مي كنيد سپس سي دي را به سمت خود كشيده و مي گيريد و بعد به حالت اوليه برگشته و سي دي را با اندكي آب دهان اغشته مي كنيم و براي خشك شدن به اين شكل مي گيريم و سپس دوباره با دست همه آب دهنتون رو پاك مي كنين و بعد اينقدر اين كار رو مي كنين كه مامانتون سي دي رو ازتون بگيره  حال سي دي مورد نظر آماده است ...ياد گرفتين  ...
28 خرداد 1390

پسرم 5 ماهه شد

ديروز يعني 18 خرداد پسرم به سلامتي 5 مااهش رو تموم كرد و الان رفته تو ي6 ماه    خوب تغييرات پوريا جون  1- براي چند ثانيه خودش به حالت نشسته نگه مي داره  2- لثه سفت ميكنه  3- حالا ديگه كاملا نبود من رو مي فهمه  . گريه مي كنه  الهي مامان فدات بشه ...هر روز داري شيرين تر ميشي  ...
19 خرداد 1390

روروئك سواري پسري

ديروز با بابايي رفتيم و برات روروئك خريديم .. اول قرار بود كه يه روروئك چيكو خارجي بخريم ولي به گفته دكتر گفت اينها سنگينه و بچه نمي تونه به راحتي توش بازي كنه بهتره يه روروئك ايراني بخرين كه سبك باشه (من با خودم گفتم بالاخره يكي از اين جنس هاي ايراني بدرد خورد ) ..همون جا توي مغازه تو رو گذاشتيم كه ببينيم خوبه يا نه هموم اول شروع كردي به خوردن فرمونش ..شب كه اومديم خونه خيلي خسته بودي و خوابت ميومد ..ولي من از بس ذوق داشتم گذاشتمت تو روروئك ..اول خوب بودي ولي بعد ترجيح دادي بخوابي تا اينكه روروئك بازي كني ... اينم عكس روروئك پسرم  ...
11 خرداد 1390